فقط اسمس
اسمس و داستان و دانستنی و جوک و...


عشق من ، ای آیه ی مکرر آرامش میخواهمت هنوز ، آری هنوز هم دریای آرزو

در این دل شکسته ی من موج می زند ، راهی به دل بجو !!!


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ماهیان روی خاک ، ماهیان روی آب / وقت مردن ، ساحل و دریا چه فرقی میکند ؟

 یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد / تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی میکند ؟


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

میگن شبا فرشته ها از آرزوی آدما ، قصه میگن واسه خدا

خدا کنه همین شبا گفته بشه قصه ی تو واسه خدا

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ترسم آخر ز غم عشق تو دیوانه شوم / بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم
 آنقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب / نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

یک آسمون گل قشنگ تقدیم یک نگاه تو ، این دل تنهای غریب فدای روی ماه تو..

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بر لب دریای حسرت کلبه ای دارم قدیمی / از تمام دار دنیا دوستی دارم صمیمی


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر از خدمتت دورم ز دل شرمندگی دارم ولیکن از صمیم قلب تو را من دوست دارم


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چه فرقی میکند مهره ی سیاه باشم یا سفید
چشمانت با اولین حرکت ماتم میکند !


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


هر آنچه خواستم نیامد به دست / چون که بیگانه بودم به این دنیای پست
پی آب بودم کوزه به دست / چون که آب یافتم ، کوزه شکست


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نام زیبای تو را در کتیبه ای از جنس عاطفه حک خواهم کرد
و عکس قشنگت را در قابی از جنس عشق میگذارم
تا همه بدانند تو سلطان جان من و فاتح دلم هستی


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از این به بعد من از دوست شر نخواهم دید / سفر به خیر تو را من دگر نخواهم دید
دگر برای کسی درد دل نخواهم کرد / دگر ز دست خودم دردسر نخواهم چید

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عشق خالی بودن از معیارهاست / یا گذشتن از کنار سارهاست
عشق آتش بس ندارد جان من / آنکه آتش میزند بر قلبهاست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چون زلف توام جانا ، در عین پریشانی / من چشم تو را مانم ، تو اشک مرا مانی / من خاکم و من گردم ، من اشک و من دردم / تو مهری و تو نوری ، تو عشقی و در جانی .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چنان که از قفس هم دو یاکریم به هم / از آن دو پنجره ما خیره میشدیم به هم
به هم شبیه ، به هم مبتلا ، به هم محتاج / چونان دو نیمه ی سیب که هر دو نیم به هم .


امید نگاهت ، ایستادن روی شانه هایت ، سر نهادن گونه های زیبایت را ،
بوسه دادن مرا ، خوش تر از این آرزویی است


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

رفتی و ندیدی که چه محشر کردم / با اشک ، تمام کوچه را تر کردم
 وقتی که شکست بغض تنهایی من ، وابستگی ام را به تو باور کردم.
 

* *

آهستـه فتــــح کرده ای با چشمهایت

هرچـــه داشته ام را

حالا تمام جهــان من مستعمره ی توست


* * *



دوست دارم تا ابد یادت کنم

با صدایی خسته فریادت کنم

دوست دارم با تو باشم هر زمان

گر تو باشی،من نبارم بی امان





* * *

مرا میان بازوانت مومیایی کن

شاید ... هزار سال بعد

باستان شناس کنجکاوی از عاشقانه های دستانت

رمز گشایی کند ...!


* * *


تو و جـــاده ها

دست در دست هم داده ایــــد

تـا . . .

بــــی انتهـــــا بمانــــــد

طول دلتنگیهــــــای مـــن . . .


* * *


عشق

همین خنده های ساده توست

وقتی بـا تمـام غصه هایت میخنـدی

تـا من از تمـام غصه هایـم رهــا شوم...!!!



* * *


بـی تـابــم .....

دلـم تــاب میخــواهد و یــک هــل مـــحکم ...

کـه دلـــم هُــری بریــزد پایــین ..

هرچــه را در خــودش تلنبــار کــرده .. !!


* * *



اغــــوش گرمم بـاش بگـذار فراموش کنم لــحــظـه هــایی

کــه در سـرمــای بـــیــکـسـی لرزیـــدم ...



* * *


کی گفته از عشق تو دست میکشم؟

دارم با خیالت نفس میکشم

چه حس عجیبی،چه آرامشی

می دونم تو هم با خیالم

نفس میکشی!



* * *


قایقت می شوم

بادبانم باش

بگذار هرچه حرف پشت مان می زنند مردم

باد هوا شود

دورترمان کند !


* * *


در فراغ دوریت آهنگ قلبم در غم است ،

بی صدا می خندم اما روزگارم در هم است


* * *


اصلا حسود نیستم اما وقتى دیدم واسه رفیقم اس ام اس اومد کى میرسی خونه عشقم؟

یه ذره دلم خواست.


* * *


چهـــار فصل کامل نیست !

هـوای تـو

هـوای دیگری ست...


* * *


ببین . . .!

سراغ  مرا هیچكس نمی گیرد . . .

مگر كه نیمه شبی . . .

غصه ای . . .

غمی . . .

چیزی . . .


* * *


آسمان نیستم که هر پرنده سهمی از من باشد

من آن پرنده ام که سهم آسمانش را از چشمان “تو” میخواهد . .



* * *


هـر روز صفحه ی نیازمندیـهــا را

زیر و رو میکنــم !

میدانــم بالاخره

یک روز

به مــن لعنتی نیاز پــیدا میکنـــی ...!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 


عشق من ، ای آیه ی مکرر آرامش میخواهمت هنوز ، آری هنوز هم دریای آرزو

در این دل شکسته ی من موج می زند ، راهی به دل بجو !!!


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ماهیان روی خاک ، ماهیان روی آب / وقت مردن ، ساحل و دریا چه فرقی میکند ؟

 یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد / تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی میکند ؟


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

میگن شبا فرشته ها از آرزوی آدما ، قصه میگن واسه خدا

خدا کنه همین شبا گفته بشه قصه ی تو واسه خدا

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ترسم آخر ز غم عشق تو دیوانه شوم / بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم
 آنقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب / نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

یک آسمون گل قشنگ تقدیم یک نگاه تو ، این دل تنهای غریب فدای روی ماه تو..

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بر لب دریای حسرت کلبه ای دارم قدیمی / از تمام دار دنیا دوستی دارم صمیمی


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر از خدمتت دورم ز دل شرمندگی دارم ولیکن از صمیم قلب تو را من دوست دارم


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چه فرقی میکند مهره ی سیاه باشم یا سفید
چشمانت با اولین حرکت ماتم میکند !


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


هر آنچه خواستم نیامد به دست / چون که بیگانه بودم به این دنیای پست
پی آب بودم کوزه به دست / چون که آب یافتم ، کوزه شکست


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نام زیبای تو را در کتیبه ای از جنس عاطفه حک خواهم کرد
و عکس قشنگت را در قابی از جنس عشق میگذارم
تا همه بدانند تو سلطان جان من و فاتح دلم هستی


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از این به بعد من از دوست شر نخواهم دید / سفر به خیر تو را من دگر نخواهم دید
دگر برای کسی درد دل نخواهم کرد / دگر ز دست خودم دردسر نخواهم چید

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عشق خالی بودن از معیارهاست / یا گذشتن از کنار سارهاست
عشق آتش بس ندارد جان من / آنکه آتش میزند بر قلبهاست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چون زلف توام جانا ، در عین پریشانی / من چشم تو را مانم ، تو اشک مرا مانی / من خاکم و من گردم ، من اشک و من دردم / تو مهری و تو نوری ، تو عشقی و در جانی .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چنان که از قفس هم دو یاکریم به هم / از آن دو پنجره ما خیره میشدیم به هم
به هم شبیه ، به هم مبتلا ، به هم محتاج / چونان دو نیمه ی سیب که هر دو نیم به هم .


امید نگاهت ، ایستادن روی شانه هایت ، سر نهادن گونه های زیبایت را ،
بوسه دادن مرا ، خوش تر از این آرزویی است


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

رفتی و ندیدی که چه محشر کردم / با اشک ، تمام کوچه را تر کردم
 وقتی که شکست بغض تنهایی من ، وابستگی ام را به تو باور کردم.
 

* *

آهستـه فتــــح کرده ای با چشمهایت

هرچـــه داشته ام را

حالا تمام جهــان من مستعمره ی توست


* * *



دوست دارم تا ابد یادت کنم

با صدایی خسته فریادت کنم

دوست دارم با تو باشم هر زمان

گر تو باشی،من نبارم بی امان





* * *

مرا میان بازوانت مومیایی کن

شاید ... هزار سال بعد

باستان شناس کنجکاوی از عاشقانه های دستانت

رمز گشایی کند ...!


* * *


تو و جـــاده ها

دست در دست هم داده ایــــد

تـا . . .

بــــی انتهـــــا بمانــــــد

طول دلتنگیهــــــای مـــن . . .


* * *


عشق

همین خنده های ساده توست

وقتی بـا تمـام غصه هایت میخنـدی

تـا من از تمـام غصه هایـم رهــا شوم...!!!



* * *


بـی تـابــم .....

دلـم تــاب میخــواهد و یــک هــل مـــحکم ...

کـه دلـــم هُــری بریــزد پایــین ..

هرچــه را در خــودش تلنبــار کــرده .. !!


* * *



اغــــوش گرمم بـاش بگـذار فراموش کنم لــحــظـه هــایی

کــه در سـرمــای بـــیــکـسـی لرزیـــدم ...



* * *


کی گفته از عشق تو دست میکشم؟

دارم با خیالت نفس میکشم

چه حس عجیبی،چه آرامشی

می دونم تو هم با خیالم

نفس میکشی!



* * *


قایقت می شوم

بادبانم باش

بگذار هرچه حرف پشت مان می زنند مردم

باد هوا شود

دورترمان کند !


* * *


در فراغ دوریت آهنگ قلبم در غم است ،

بی صدا می خندم اما روزگارم در هم است


* * *


اصلا حسود نیستم اما وقتى دیدم واسه رفیقم اس ام اس اومد کى میرسی خونه عشقم؟

یه ذره دلم خواست.


* * *


چهـــار فصل کامل نیست !

هـوای تـو

هـوای دیگری ست...


* * *


ببین . . .!

سراغ  مرا هیچكس نمی گیرد . . .

مگر كه نیمه شبی . . .

غصه ای . . .

غمی . . .

چیزی . . .


* * *


آسمان نیستم که هر پرنده سهمی از من باشد

من آن پرنده ام که سهم آسمانش را از چشمان “تو” میخواهد . .



* * *


هـر روز صفحه ی نیازمندیـهــا را

زیر و رو میکنــم !

میدانــم بالاخره

یک روز

به مــن لعنتی نیاز پــیدا میکنـــی ...!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 20:57 :: نويسنده : ارمان دولتی

بی ” تــو “ کنار این خاطره ها نشستن دل می خواهد…
که من ندارم….باور کن !

 
اینقدر…ورق های زندگیم را…
بهم نریز…!
حکم…همان دل است…

*

عاشق تر از همه ما موش کوری است که زیبایی جفتش را چشم بسته باور دارد

*
در بند خویش بودن
معنای عشق نیست
چونان که زنده بودن
معنای زندگی

*

بگذار مرز تنهایی را رد کنم …
ببین…گذرنامه ام فقط مهر لبهایت را کم دارد..

*

من که می دانم…
به کودکی هم اگر برگردم…
تو همان شیشه ی شیر گمشده ام میشوی…

*

مرا ببوس
نه یک بار که هـــــزار بار …
بگذار آوازه ی عشق بازیمان
چنان در شهر بپیچد
که روسیاه شوند
آنها که بر سر جدایی مان
شرط بسته اند …!

*

عشق آن نیست که به هم خیره شویم عشق آن است که هر دو به یک سو بنگریم

*

_آنتونی ولسنت اگزوپری ـ شیفتگی یعنی محو چشمان کسی شوی اما ندانی چشمهای او چه رنگی هستند!

*

_آلفونس دو لامارتین شاعر فرانسوی_

اندکی تاب بیار،

تا تو را رسم کنم!

تا تو را نه …

بودن پیش تو را وصف کنم …

*

دنیای آدم برفی ها دنیای ساده ایست..
اگر برف بیاید هست..
اگر برف نیاید نیست..
مثل دنیای مــن..
اگر تــو باشی هستم..
اگر نباشی …..!

*

بگذار مرز تنهایی را رد کنم …
ببین…گذرنامه ام فقط مهر لبهایت را کم دارد..

*

بی ” تــو “کنار ِ این خاطره ها نشستن دل می خواهد…
که من ندارم….باور کن !

*

زیبایی عشق به سکوت است نه فریاد ، پس با تمام سکوتم دوستت دارم . . .

*

من تو را هنوز مثل تمام شدن مشق شبم دوست دارم

*

زیباترین ستایش ها نثار کسی که کاستی ها و لغزش هایم را میداند
و باز هم دوستم دارد….

*

دلم بی لبت نای ماندن ندارد / لبم بی دلت جای خواندن ندارد / بی لب و بی دل ، توان بود ولی / سرم بی تبت پای ماندن ندارد

*

کسی چه میداند که امروز چند بار فرو ریختم ، از دیدن کسی که تنها لباسش شبیه تو بود

*

تکرار شو شاید ما سهم هم باشیم
شاید به جرم عشق ما متهم باشیم
باز در حضور تو آشفته خویشم
در سفره عشقت درویش درویشم. . .

*

میشه پروانه بود و به هر گلی نشست
اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست . . .

*

ب و هوای دلم آنقدر بارانیست
که رخت های دلتنگی ام را
مجالی برای خشک شدن نیست
اینگونه است که دلم برایت همیشه تنگ است .

*

گر چه عاشقی پر شور بودیم / به خود نزدیک و از هم دور بودیم
شب و روز از جدایی می‌سرودیم / من و تو وصله‌ای ناجور بودیم . . .

*

مبادا مثل برگی زرد باشیم / رفیق مردم بی درد باشیم
مزن بر
عاشقان از پشت خنجر / بیا ای دل همیشه مرد باشیم . . .

پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 20:54 :: نويسنده : ارمان دولتی

مثل درخت باشید که در تهاجم پاییز هرچه بدهد

روح زندگی را برای خویش نگه می دارد . . .

.

.

.

پاییز تنها فصلیه که از همون اولین روزش خودشو نشون می ده!

کاش همه انسانها مثل پاییز باشن تا از همون روز اول رنگ و روی اصلیشون رو نشون بدن

.

.

.

باز پاییز است اندکی از مهر پیداست ؛

حتا در این دوران بی مهری , باز هم پاییز زیباست . . .

.

.

.

برگ سبز درخت، “معرفت کردگار”

و برگ زرد درخت، “معرفت روزگار” است . . .

.

.

.

امیدوارم با آمدن پاییز هر یک برگ که میافته یک دونه از غمهای دلت کم بشه

و دیگه هیچوقت ناراحت نباشی . . .

.

.

.

ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان

بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان . . .

.

.

.

باغبان خویش باش، در چهار فصل زندگی انسان، پاییز کمین کرده است . . .

.

.

.

هرگز مغرور نشو

برگ وقتی می ریزه که فکر می کنه طلاست !

.

.

.

کسی که رنگ پریدگی پاییز را دراک کرده باشد ، به نیرنگ گلهای رنگ رنگ دل نخواهد سپرد . . .

.

.

.

مثل درخت باشید که در تهاجم پاییز هرچه بدهد ، روح زندگی را برای خویش نگه می دارد . . .

.

.

.

در خراب ِ غفلت آبادیم ما

در خزان زندگی، شادیم ما

از بهاران، غافلیم و دلخوشیم

همچنان بی حاصلیم و دلخوشیم

.

.

.

وقتی میرفتی بهار بود ..تابستون نیومدی ..پاییز شد …

پاییز که نیومدی پاییز ماند ..زمستان که نیای ..باز پاییز میماند

تروخدا فصل ها رو به هم نریز و زودتر بیا !

.

.

.

اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمی دانم

اینجا شده پاییز ، آنجا را نمی دانم

اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمی دانم . . .

.

.

.

میان همهمه ی برگهای خشک پاییزی

فقط ما مانده ایم که هنوز از بهار لبریزیم . . .

.

.

.

زرد است که لبریز حقایق شده است / تلخ است که با درد موافق شده است

شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی / پاییز بهاری است که عاشق شده است . . .

.

.

.

برای من که دلم چون غروب پاییز است / صدای گرم تو از دور هم دل انگیز است . . .

.

.

.

این هوا ، هوای دلگیریست ، فصل قلبم پاییزیست!

آسمان قلبم ابری است ، دلم گرفته ، این چه دردیست ؟

.

.

.

زندگی چیدن سیبی است که باید چید و رفت

زندگی تکرار پاییز است باید دید و رفت . . .

.

.

.

بیا ای همنشین سرد پاییز / به آواهای شب هایم درآمیز

بیا ای رنگ مهتاب بلورین / تو شعری تازه در من برانگیز . . .

.

.

.

در ماه مهر بادهای پاییزی بی مهری را با برگ درختان آغاز میکنند . . .

.

.

.

پاییز غریب و بی رحم ، اون همه برگ مگه کم بود ؟

گل من رو چرا چیدی ، گل من دنیای من بود

.

.

.

تو آن فرشته ای که وقتی در فصل پاییز راه می روی

برگ درختان انتظارمی کشند زود تر از دیگری پاهایت را بوسه بزنند . . .

.

.

.

غمگین تر از پاییز ، زمستونه که بهار ندیده ، اما غمگین تر از او منم که تو را ندیدم . . .

.

.

.

آنان که پاییز را دوست ندارند نمیدونند که پاییز همون بهاریست که عاشق شده

پاییزتیم !

.

.

.

پاییز می آید ، زمانی که خاطرات شیرین گذشته ی خودم را با تو به یاد می آورم

پاییز همچون بهار دل انگیز می شود ، بیا و اینک مرا با خود به آن سوی دریاها ببر

شاید دگر برای پیوستن فرصتی نباشد

.

.

.

به که گویم که تو منزلگه چشمان منی / به که گویم که تو گرمای دستان منی

گرچه پاییز نشد همدم و همسایه ی من / به که گویم که تو باران زمستان منی . . .

.

.

.

کاش زندگی در برگ درخت جاری بود

آنگاه تا بهار بود می خندیدیم و بعد به امید پاییز می نشستیم . . .

.

.

.

نیمکت چوبی کهنه نم گرفته زیر بارون ، زیر سقف بی قرار شاخه های بید مجنون

ابر بی طاقت پاییز مثل من چه بی ستارست ، مثل من شکسته از این نامه های پاره پارست . . .

.

.

.

مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد ، حتی باغبون نفهمید که چه آفتی به من زد . . .

.

.

.

زیر سایبون چشمات تو شبستون نگاهت

یه جایی گوشه اشکات مچ عشقتو میگیرم

بین پاییز و زمستون انتظار و نم بارون

میون نامهربونی تا بخوای برات میمیرم

پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 20:53 :: نويسنده : ارمان دولتی

گونه هایت را برای دست هایم می خواهم
پیشانی ات را برای لب هایم
خودت را برای زندگی ام
می بینی ؟
برای خودم هیچ نمی خواهم ؟!

.
.
اس ام اس احساسی و دلنوشته های عاشقانه

خیال تو می ارزد به داشتنِ همه !
.
.
عشق یعنی آنجا که دهانها جسارت گفتن ندارند قلب ها می زنند زیر آواز !
.
.
تسبیحی بافته ام
نه از سنگ
نه از چوب
نه از مروارید
بلور اشکهایم را به نخ کشیده ام تا برای شادمانیت دعا کنم !
.
.
اتفاقِ عشق بینِ من و توست ، نگران نباش ! هیچ اتفاقی اتفاقی نیست …
.
.
گفتم برایت میمیرم
تو خندیدی ولی من ، از همان روز تا کنون دیگر برای خودم زندگی نکردم …

.
.
وقتی سردم میشود کافیست حریر نازک خیالت را دور تا دور خودم بپیچم ؛ تا ابد گرم گرمم …
.
.
من از چشمان “تو” چیزی نمی خواهم به جز گاهی نگاهی …
.
.
پیش از تو همه را با معیارهایم می سنجیدم !
بعد از تو همه را با تو می سنجم حتی معیارهایم را …
.
.
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺪﻭﻧﯽ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺍﻣﺎ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺗﺮﮐﺶ ﮐﻨﯽ !
.
.
تو برایم چون منشوری … در سفیدی خیالم بیا و خیالم را تجزیه کن ؛ رنگین کمان نگاهت خواهم شد !
.
.
چه با قاطعیت حکم میدهی که “حواست رو جمع کن” و من میمانم که چطور جمعش کنم وقتی تمامش پیش توست !
.
.
دلم میخواد فریاد بزنم بگم : من مترسک خاطرات تو نیستم ، درست مثل دیوانه ای که اصرار دارد بگوید : من دیوانه نیستم !
راستی ! گفته بودم ؟ “من دیوانه نیستم”
.
.
آغوش گرمم باش ؛ بگذار فراموش کنم لحظه هایی را که در سرمای بی کسی لرزیدم !
.
.
مرا حبس کن در آغوشت ؛ من برای حصار بازوان تو مجرم ترین زندانی ام !
.
.
بی خیالت که میشوم ، در کوچه های علی چپ دنبال دلم می گردم !
.
.
گرمایی بوده ام همیشه اما بین خودمان بماند ، سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد !
.
.
با فنجانی قهوه هم میتوان مست شد اگر کسی که باید باشد باشد !
.
.
ﮐﺎﺵ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎﺭﻭ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﻮﺳﯿﺪ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺳﻤﺘﻮ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﻦ !
فرستنده : دلارام
.
.
خواستم هرچه را که بوی تو میداد بسوزانم ؛ جانم آتش گرفت !
.
.
می ترسم کسی نه خودت را ، که دوست داشتنت را از من بگیرد !
.
.
مهم نیست چقدر طول بکشد ، مهم این است که عشق واقعی همیشه ارزش انتظار را دارد !
.
.
عشق مثل پرواز است ، بالا رفتنش جسارت می خواهد ، بالا ماندنش لیاقت !
.
.
قندان خانه را پُر کردم از حرفهایت
تو که می دانی من چای را تلخ دوست ندارم
هوس فنجانی دیگر کرده ام ؛ کمی بیشتر بمان !
.
.
در خواب هم راحتم نمی گذاری ، بی خبر می آیی ، صدایم می کنی … تا چشم باز میکنم ، باز نیستی !
.
.
دستم را بگیر و مرا به دور دست هایی ببر که در دسترس هیچ دستی نباشم …
فرستنده : آتنا
.
.
من و تو یه عکس ۲نفره به این دنیا بدهکاریم !

پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 19:50 :: نويسنده : ارمان دولتی

غلط کرده باران
حالا که مرا به تو بد عادت کرده
بی تو می بارد
روز و شب
بی خستگی
وقتی خودت نیستی،
باران هست

_________________________

چقدر این دوست داشتن های بی دلیل...خوب است!

مثل همین باران بی سوال

که هی می بارد...

که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد!!



ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 صفحه بعد
پيوندها


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 15
بازدید ماه : 72
بازدید کل : 65598
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1



Alternative content